*****نمکدونی*****

یک ترکه ای داشته ازیک سربالای میرفته بالا.

ماشینش نمیکشه میگه یاحضرت داوودیک جعبه خرمانذرمیکنم که ازاین سربلایی برم بالا.

موقعی بالامیرسه میگه نذرروبیخیال.

وقتی میخوادبیادپایین ترمزش میبره.

دادمیزنه:یاامام رضابه دادم برس.که حضرت داوودداره بخاطریک جعبه خرماخون به پامیکنه.

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 13:43 :: نويسنده : نمکدون

یه خانمی 5قلو حامله بوده.

۹ماه میشه ولی بچه هاش به دنیا نمیان

میره دکتر و با نگرانی میگه اقای دکتر چرا من بچه هام به دنیا نمیان؟

دکتر سونوگرافی می کنه توی مانیتور می بینه که از 5تا4تاازبچه ها دخترهستند و۱نفر آنها پسر.

و پسره دستش رو گذاشته رو شکم مامان و

می گه :جون داداش اگه بزارم کسی لخت از اینجا بره بیرون!

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 13:26 :: نويسنده : نمکدون

ترکه شهردار می شه، صبح زود برای افتتاح پروژه ساختمانی می ره

عصر می شه…شب می شه…ولی خبری ازش نمی شه.

نصفه شب خاک آلود و خسته می ره خونه.

زنش می پرسه: کجا بودی تا این وقت شب؟

ترکه می گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم تشویقم کردن،

منم یواش یواش بدنم گرم شد و زیر زمینش رو کندم!!!

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 13:20 :: نويسنده : نمکدون

گربه‌ای در کمین موشی نشسته بود. موش هم فهمیده بود و از لانه خارج نمی‌شد.

پس از چند لحظه، موش صدای موش دیگری را شنید که

می‌گفت: «بیا بیرون. گربه رفت.» موش از لانه بیرون آمد و گرفتار گربه شد.

گربه هم زیر لب گفت:

.

.

.

.

«این است فایده دانستن زبان خارجی!»

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 13:7 :: نويسنده : نمکدون

یه روز ۳ تا لاک پشت میرن سفر و با خودشون چند تا نوشابه هم ورمی دارن تا وقتی رسیدن بخورن. ۲۵ سال طول می کشه تا برسن. وقتی میرسن یادشون میفته که با خودشون استکان نبردن. یکیشون داوطلب میشه که بره استکانا رو بیاره ولی میگه باید قول بدین که تنهایی نخورین ها. دوستاشم قول میدن که نخورن. یه ۵۰ سالی می گذره دوستاش میگن بابا این نیومد بیا نوشابه ها رو بخوریم. تا درنوشابه رو باز می کنن یهو لاک پشته از لای سنگها میاد بیرون میگه نامردا! نگفتم اگه برم می خورین؟!

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 13:6 :: نويسنده : نمکدون

حیف نان و دوستش میرن اکس پارتی حیف نان هلکوپتری می ره،

دوستش با آرپی جی۷ می زنتش !!!

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 13:3 :: نويسنده : نمکدون

یه نفر دنبال جای پارک می گشت، هرچی بیشتر می گرده کمتر پیدا می کنه،

بالاخره به خدا می گه خدایا! اگر جای پارک پیدا کردم قول می دم نماز بخوانم،

قول می دم روزه بگیرم…

همین طور داشت قول می داد که یک دفعه یک جای پارک پیدا می کنه،

می گه: خدا جان! خیلی ممنون! شما لازم نیست زحمت بکشی، من خودم پیدا کردم.

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:51 :: نويسنده : نمکدون

حیف نان هی با خودش می گفت عجیبه، عجیبه!

ازش می پرسن چی عجیبه؟ میگه ??? هزار تا تماشاچی ?? تا بازیکن ? تا داور!!!

میگن خوب این کجاش عجیبه؟

میگه این عجیبه که گنجشکه همه رو ول کرده ری..ه رو من!!! 

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:47 :: نويسنده : نمکدون

یه غضنفر و یه آمریکاییه و یه انگلیسیه داشتن تو یه کنفرانس علمی در باره پیشرفتهای علمی کشورشون صحبت میکردن.

آمریکاییه میگه: ما یه موشک ساختیم که دقیقا وسط ماه فرود میاد. میگن: دقیقا وسط ماه؟! میگه: نه، حدوداً یه وجب اینورتر.

بعد انگلیسیه میاد میگه: ما یه سفینه فرستادیم وسط مریخ. میپرسن: درست وسطش؟ میگه: نه، تقریباً یه وجب اینورتر.

نوبت غضنفر میرسه، هر چی فکر میکنه چیزی به نظرش نمیرسه، آخرسر میگه: ما تو کشورمون با چشمامون غذا میخوریم!

همه ملت کف می‌کنن، میگن یعنی چی، مگه میشه؟ یعنی واقعا با چشماتون غذا میخورین؟! یارو میگه: نه، حدوداً یه وجب پایین تر!

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:42 :: نويسنده : نمکدون

غضنفر از یکی میپرسه قبله کدوم طرفه؟! یارو نشونش میده،

غضنفر میگه:باید خیلی برم؟!

یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:, :: 9:33 :: نويسنده : نمکدون
درباره وبلاگ

سلامممممم خوش اومدی.داخل وب من هرکارخواستی بکن.ازدیوارش بالابرو.آتیشش بزن.مطالبوگازبگیر.برقص.بمب بزار.نارنجک بنداز.شاورانیوم غنی کن.هرکاردوس داشتی بکن.فقط بخند.این مهمه...
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ***نمکدونی*** و آدرس just-laugh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 221
بازدید کل : 43001
تعداد مطالب : 102
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1